بر حاشیهی برگ شقایق بنویسید گل، تاب فــشار در و دیــوار ندارد
از چشمهسار دستهای مهربان تو
مرگ هم، آب زندگی مینوشد ...
یا فاطمة الزّهرا اَغِیثینی ...
میدانم رنجها را چگونه باید نوشید.
و این درسی است که تو آموزگارم بودهای.
در وسعت سینۀ سبز تو، حقارت رنجها دیدهام.
ای آموزگار ظرافت!!!
تو! اینگونه رنجها را تحقیر میکنی ...
این روزها، روزهای فاطمه (س) و این شبها، شبهای علی (ع) است.
با خودم میگویم چگونه در عمرهای کوتاه و در بهارههای محدود، این همه جوشش و شکوفایی و این همه زایش و باروری!!! جوششی که از مرز قرنها گذشته و از محدودهی جغرافیا و تاریخ پر کشیده و حتی این دل خسته و این کویر تشنه را در خود گرفته است.
این روزها، روزهای فاطمه (س) و این شبها، شبهای علی (ع) است.
بارها با خودم میگویم: «یک لحظه و این همه ارزش؟! نه سال و این همه استمرار؟!». همین لحظه از همین بلندگوی دور و خسته میشنوم: «فاطمةُ اُمّ اَبیها» 1 و در جواب فرشتهها در مورد اصحاب کساء میشنوم: «هُم فاطِمَةُ َوَ اَبوها وَ بَعلُها وَ بَنوها».2 رسالت و ولایت و امامت را فاطمه رابط است و پیوند.
اگر بیشتر گوش بدهیم میتوانیم صدای حزنآلود علی (ع) را ازمدینهی رسول بشنویم که با چشم اشک و نوای غربت میگوید: «اَمَّا حُزنِی فَسَرمَدٌ وَ امَّا لَیلِی فَمُسَهَّد». 3 راستی این فاطمه (س) در کجا ایستاده که علی (ع) این گونه از او میگوید؟ این چه اُنس عمیقی است که این گونه حزن سرمد میآورد؟ این چهخورشید در خاک نشستهای است که این گونه شام دیجور به دنبال میکشد؟
1. تاج الموالید، طبرسی، ص 20
2. مفاتیح الجنان، حدیث شریف کساء
3. کافی، جلد 1، ص 358.
برگرفته از کتاب روزهای فاطمه سلام الله علیها از استاد مرحوم صفائی حائری
دانلود کتاب روزهای فاطمه سلام الله علیها، فرمت PDF
جهت تعجیل در فرج قطب عالم امکان حضرت حجة بن الحسن العسگری (عج) صلوات
من از فرزندان فاطمه (س)، از آن کهکشانهای حلم و حماسه و فریاد و از آن خانهی مبارک، حرفی نمیزنم؟ من فقط از فاطمه (س) میپرسم؟ راستی در او چه درخششی است که تا امروز در چشمها و دلهای ما نشسته است و راهها را نشانه میزند.
من از این سؤال سمج نمیتوانم دامن جمع کنم. این همه ارزش آیا از معرفت و شناخت و یا عشق و ایمان و یا عمل و تقوا، از کدامین ریشه، سر بر گرفته؟ ریشهها را باید در جایی دیگر جست؛ چون حتی تقوا توشهی راه است و توشه برای رفتن کافی نیست و همانطور که گذشت، حتی عصمت، کفاف این مقصد بلند و راه دراز را نمیدهد و تحلیلی دیگر میخواهد.
من میخواهم از دو شکل حمایت فاطمه (س) خلاصهای بیاورم: یکی حمایتهای تاریخی و فراموش شده و توجیه شده و دیگری حمایتهای زنده که تا امروز رسا و گویاست.
کوچههای سرد مدینه و خانههای بیبار انصار و در کوبههای مکرّر و سرهای ذلیل و زبانهای بسته گواه فاطمه (س) است، همانطور که دیوار مسجد و شعلهی سرکش و در سوخته و پهلوی شکسته و فرزند در خون نشسته به شهادت رسیدهاند.
ولی میتوان از این شهادت و گواهی، خاموش گذشت و یا آنها را توجیه کرد؛ که گلایه از دوست بوده و شکایت از حبیب و بقیه پر گویی رافضی و آتش افروزی خارجی است.
امّا شکل دوم حمایت فاطمه (س)، قبر پنهان و کلام گویا و فریاد سنگین اوست؛ که از گذشته تا امروز را پر کردهاند و در تمامی محکمهها به گواهی ایستادهاند و به شهادت زبان باز دارند.