بسم الله الرحمن الرحیم
فکر میکنم که اگر بتوانیم در فکر و عمل به یکدیگر نزدیک شویم، کار با اثر گذاری بیشتری انجام میشود. بخاطر همین متن زیر موضوع تفکری است.
حادثهها برای آینده درسهایی نهفته دارند که باید در آنها اندیشید. وقتی در ایام انتخابات فکر میکردم که کار بهتر چیست و نتیجه را هم به افراد دیگر اطلاع میدادم متأسفانه همچنان وقار ریش سفیدی در برابر حقیقت و واقعیت اثر گذاری بیشتری دارد. همین که در انتخاب لیست اصولگرایی جنبش دانشجویی استان باید پیروی تصمیم عدهای خود اصولگرا خوانده! میبود میشد به لیست مورد اعتماد، با نگاه بیاعتمادی نظر کرد!
اما این موضوع حرف من نیست. همیشه در انتخابات عدهای پیروز میشوند و مسئولیت کار را برعهده میگیرند و مسیر پیش میرود. آنچه که مشکل امروز ماست این است که دو ماه کارهایمان تعطیل و به بعد از انتخابات موکول میشود و هر دو سال یکبار این کار را ادامه میدهیم. البته خوب عدهای هم باید در این زمینه فعالیت بکنند ولی اینگونه نیست که هیچ کاری نداشته باشیم جز این. انتخابات هم تمام شد. قطعاً دشمن به برخی از اهدافش رسیده است و نفوذ در رکن تصمیم سازی کشور صورت گرفته. در کم و کیفش جای بحث هست و البته قطعاً تلاش دوستان و آگاهی بخشی آنها از هزینههایی که در آینده ممکن بود بپردازیم، کم کرده است. اما امروز تکلیف چیست؟
در پروژهی دشمن اثر گذاری بر این انتخابات هم یک مرحله بود. مرحله بعدی و گام بعدی کجاست؟
فعالیتی که بیشتر باید ما را به خود مشغول بکند چیست؟
از فردا باید به کدام نقش عمل کنیم؟
دشمن از طریق وفادارانش به دنبال چه چیزی است تا ما برای آن قسمت خود را آماده کنیم؟
و ...