"آثار و برکات کار تشکیلاتی"
"صاحبان اندیشه و هنر متعهد را دورهم جمع کنید."
"هر آنچه که یک جمع متعهّدِ صاحب اندیشه و هنر را دور هم جمع کند و بتواند مثل نخ تسبیح اینها را مجتمع نماید، یکی از بزرگترین رحمتها و نعمتهای الهی است."
یک کار تشکیلاتی، یک کار جمعی خصوصیتش این است که فرد باید خودش را در جمع حل کند، گم کند؛ که این گم کردن، عین بازیافتن به نحوه درست است چیزی کم نمیشود از آدمها، چیزها افزوده میشود.
من مثال میزنم به این لیوان آبی که توی آن حبه قند را میاندازید. این یک حبه قند یک چیز مشخصی است به قدر خودش شیرینی دارد، به قدر خودش همه چیزهایی که توی قند هست در این هست. وقت در لیوان انداختی تمام است؛ یعنی یک دانه از این ذرات ریزی که زیرداندان میآمد و صدا میکرد و خودش را نشان میداد که هان! منم، یک دانه از اینها باقی نمیماند، تمام حل میشود در آب. در آنجایی که قبل از آن، یا بعد از آن، ده حبه قند دیگر حل شده. اما به نظر شما ار این حبه قند یک ذرهاش، یک سر سوزنش از بین رفت؟
هیچ چیز از آن از بین نرفت. این قند یک ذره کم نشد، بلکه یک خورده به آن زیاد شد. زیرا آن مقدار شیرینی که در این قند بود آمیخته شد با شیرینیهای دیگر که در قندهای دیگر بود و در تمام اعضای این آب حل شد، سرایت پیدا کرد، چیزی هم از آن کم نشد؛ اما آن تشخیص خودش را از دست داده؛ آن فردیت خودش را از دست داده؛ یک تشکیلات باید اینجور باشد. شکل کامل یک تشکیلات درست این جوری است که باشد فرد در جمع حل بشود.
این شکل درست تشکیلات است، البته کاری است در اصل آسان، اصلاً انسان اینجوری است، اما در تجربه و عمل ما که پنجاه سال در اختناق رضاخانی و محمد رضاخانی گذراندهایم و اگر خود ما هم این پنجاه سال را با وجودمان لمس نکردیم، اما فرهنگش برای ما به ارث مانده است. ما بر اثر این تجربه طولانی حکومت مطلقه در ایران، در این پنجاه سال اخیر و البته در قبل از آن در 2500 سال اخیر، محکوم به نوعی فرد گرایی شدیم؛ البته شرقیها به نوعی فرد گرایند، از قدیم تاریخ شرق، یک تاریخ فردگرایی است؛ هنر شرق، موسیقی شرق، آهنگ شرق، ورزش شرق، آهنگ دسته جمعی آن طرفها است؛ اینجا نیست،ورزش دسته جمعی آن جاها است، این جا ورزش کشتی است؛ مثلا آنجا ورزشش والیبال است، فوتبال است. در هنر های گذشته، موسیقی، آن آهنگهای دسته جمعی و یک ارکستر با همه انواع و اقسام و یک آوازه برآمده از چندین حنجره و یا چندین دست، این در هنر شرق نیست. اینها اگر هست، خیلی کمیاب است. به هر حال شرقی ها یک نوع فرد گرایی در تاریخشان است.
اسلام البته درست، نقطه مقابل این عمل کرده است. اسلام همه چیز
را جمعی دارد، حتی عبادت؛ میدانید عبادت
یعنی شخصیترین کار آدم، کار آدم با خدا که هیچ ارتباط با کارهای معمولی و
دنیوی و همکاری و تعاون ندارد، رابطهای
است بین انسان و خدا، آن عبادت نوعی تقدیس را میگویم، نه مفهوم عام عبادت، همین
عبادتی که در ذهن مردم هم بیشتر است، این یک رابطه انسان است با خدا. همین را
اسلام میگوید دسته جمعی انجام بدهید؛ نمازجماعت، حج و ... به هرحال ما از این روح
جمعی اسلام دورماندیم(1)
یک تشکیلات واحد، اولین و واضحترین معنایش این است که افرادی
در این تشکیلات کار میکنند ،اینها به دنبال یک جهت واحدی، به دنبال گمشدهی
واحدی میگردند، آن هم با همکاری و همراهی و همگامی با یکدیگر. پس اخلاق تشکیلاتی،
یعنی اخلاق اسلامی؛ اخلاق تشکیلاتی، یعنی اخلاق اسلامی منظم، یعنی چگونگی برخورد
دو برادر. دو همفکر، دو هم آهنگ، دو هم جهت . اگر دو نفر از دو طرف که با هم صدو
هشتاد درجه اختلاف جهت دارند میآیند به طرف هم، این یک جور برخورد است، این
برخورد اصطکاک است. اگر کسانی با هم به یک جهت حرکت میکنند، این نوع دیگر این
برخورد است؛ برخورد همکاری، همگامی، و همراهی است.(2)
واحد خواهران