باز هم نیمه شعبان و مژده آمدن مردی از تبار نور ، مژده که او می آید ...
او می آید تا غم سال ها و رنج و اندوه دوران ها را از دل شیعه بزداید .
او می آید تا مرهم دل رنج دیده ی زهرای اطهر (س) باشد تا منتقم خون خدا باشد برای او که می آید ما منتظِر نیستیم .
عمریست خود را منتظِر می دانیم منتظِر آمدن منتظَر پس چرا این انتظار سالهاست به اجابت نرسیده است ؟
چرا عطش جهان به سر منزل مقصود سیراب نمی شود ؟
چرا او هنوز نیامده است ؟
شیعه ی علی (ع) که ادعا می کند او را میخواهد نمیخواهد .
منتظر اماممان نیستیم که او بیاید .
این درد است هر سال نیمه شعبان یکسال دیگر از عمر آقا میگذرد و هنوز انتظار اماممان به پایان نرسیده است .
این درد است برای شیعه ...
امام هنوز برای ما و در ذهن ما و در وجود ما بر سر جای خود ننشسته است که مضطر وجودش شویم که با نبودش در رنج باشیم ..
این جهل سرخوشی را در پی دارد و گاهی العجل گفتن های از سر خالی نبودن عریضه ها را ...
این عدم تشنگی از جهل ماست ... از سر بی معرفتی ما .
که اگر عالم شویم و بامعرفت به آمدنش او می آید .
امام ما وقتی می آید که ما مضطرش شویم منتظِر مضطر منتظَر .
خود را به غفلت زدن تا عمق فاجعه را ندیدن و همچون قبل زیستن دیگر کافی ست برای منی که مدعی انتظار موعودم .
برای مضطر شدن و منتظِر شدن وقت زیادی باقی نمانده است که این عمر اگر در غیبت به اضطرار و انتظار نرسد بیهوده گذشته است ...
مگر در جستجوی ربنای تازه ای باشیم / و گرنه صد دعا زین دست یک نفرین نخواهد شد/به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد / بگو تا انتظار این است اسبی زین نخواهد شد
گاهی حرفی که باید یک عمر ما را درگیر کند تنها ساعتی درگیر میکند ...
باید اندیشید ریشه در کجاست ...