بسم الله الرحمن الرحیم
مدت هاست چشم زمین وزمان به در است ونگاه منتظر جهان به دنبال نشانه ای که نوید طلوع حقیقت ناب را بدهد،خیره مانده است.آیه ها حقیقت آمدنش را فریاد می زنند؛که او بهتر است برای شما اگر «عاشق» باشید.(1) وحالاکه جسم ظاهر او در مقابل چشم ظاهر تونیست، جور هندوستان بکشی وعشقت را اثبات کنی.
مجنون در پی بوی لیلی نشان واثر از او می جوید. آیه ها می گویند او بوی خوش معشوق است که عاشقان را در جاده ی دلداگی هادی است.(2)آیه ها حتی آمدنش را سوگند می خورند(3) که او آب حیات شماست وباید عطش نبودنش که به جانت افتاد؛ سیراب شدن جز با اورا نخواهی تا بنوشانندت.(4)
مضطری است که چون بخواهد،اجابت است که سرازیر دست های بلند شده اش می شود(5) ووصول به حقیقت این مضطر جز با اضطرار نیست؛ تابی تاب ونا آرام حضورش نشوی،دور افتاده ای،غریب مانده ای ونمی رسی.
آیه ها هر کجا می خواهند نوید بدهند که تنها گذرگاه به سر منزل مقصود همین است، تا آنها که پابرهنه ونالان در راهند؛نلغزند،جان بگیرند وشتاب کنند، آمدن او را فریاد می زنند.(6)
او کانون این هستی است،و پرتو ها که به سوی او همگرا شد؛آنوقت است که همه جا نور است ویک حقیقت همه ی پوچی ها را محو می کند.(7)
آیه ها،تمام آیه ها، آمدنش را فریاد می زنند. حالا باید کسی باشد که گوش شنوایی برای این فریادها شود؛تا فریادها عشقی در او بوجود بیاورد و این عشق او را مضطر کند واین اضطرار به تکاپو وحرکت بیانجامد وبالاخره حضور حقیقت او را بتواند در تمام ثانیه ها ببیند.
گوش های شنوا که زیاد شد،وقت ظهور است؛ همان آمدنی که آیه ها فریادش می زنند.
1.بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین
2.هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب
3.والفجر ولیال عشر والشفع والوتر
4.قل أرایتم ان اصبح ماءکم غورا فمن یاتیکم بماء معین
5.امن یجیب المضطر اذا دعا ویکشف السوء
6.ان الارض یورثها من یشاء من عباده
7.الذی ارسل....لیظهره علی الدین کله