بسم الله الرحمن الرحیم
عمیق ترین دشمنی ها
انقلاب اسلامی در راستای همین سنت به میدان آمده تا راه بسته ی بشریت از آسمان معنویت را به او متذکر شود و طبیعی است که فرهنگ مدرنیته به جهت زمینی بودنش، با آن درگیر می شود و چنانچه ملاحظه می فرمایید دشمنی های تمدن جدید با انقلاب اسلامی از نوع بزرگترین دشمنی ها در تاریخ بشریت است که اگر ما جایگاه دشمنان انقلاب اسلامی را بشناسیم و عمیقاً به انگیزه ی این دشمنی ها آگاه شویم،به اصل و حقیقت این انقلاب پی خواهیم برد.
همیشه در تاریخ جنگ هایی بوده و خواهد بود،عمق دشمنی ها ریشه در عمق تفاوت نگاه های رقبا نسبت به یکدیگر دارد،هر اندازه تفاوت ها عمیق تر باشد،دشمنی ها شدیدتر است،آن جایی که او اهل دنیا با یکدیگر می جنگ اند،تفاوتی در عقیده و اندیشه ی آن ها مطرح نیست،لذا با گرفتن مقداری غنائم،جنگ تمام می شود.ولی اگر یک طرف تماماً به معنویت دعوت می کند و طرف دیگر تماماً پشت به معنویت کرده،این دشمنی شدیدترین دشمنی خواهد بود و از آن جایی که در حال حاضر اسلام به عنوان کاملترین دین آسمانی در یک طرف و فرهنگ مدرنیته به عنوان مادی ترین فکر و فرهنگ در طول تاریخ در طرف دیگر،در مقابل هم ایستادہ اند،عمیق ترین دشمنی ها به صحنه آمده و چهره های گوناگون آن دشمنی یکی بعد از دیگری خود را نمایانده و یا می نمایاند. با شروع رنسانس بشری تولد یافت که با انقطاع از آسمان معنویت و محروم شدن از انوار غیبی،به هیچ چیز قانع نمی باشد.رنسانس دشمنی در مقابل کشیشان نیست،رنسانس فرهنگی است که به دین پشت کرده است،مسلم مردم دنیا از غرب نمی پذیرند که به بهانه ی اشتباهات بعضی از کشیشان به کلی به مسیحیت پشت کنند!اولا:چرا به جای پشت کردن به کشیشانی که تبدیل به ملاک های بزرگ شده بودند به مسیحیت پشت شد؟!ثانیا:چرا به فریاد درونی خودشان که آن ها را به ارتباط با آسمان می خواند،پشت کردند،تا به روحیه ای از مادیت گرفتار شوند که هیچ چیز نتواند بشر مدرن را قانع کند؟معلوم است ملتی که از طریق انوار معنوی جان خود را سیراب نکند،هرگز دنیا-هر اندازه هم باشد- او را قانع نمیکند و لذا روحیه ی تجاوز به سایر ملل تمام شخصیت تاریخی آن را تشکیل می دهد. حال اگر دین آمد و خواست در مقابل حرص سیری ناپذیر فرهنگ غربی بایستد ، به شدت به مقابله با آن اقدام میکنند و هم اکنون آن دینی که پرچم مقابله با غرب این چنینی را بر عهده گرفته ، اسلام است در جلو ه ی انقلاب اسلامی.ششصد سال پیش در دنیا چنین مقابله ای با خصوصیات امروزین آن و جود نداشت:از خاور دور تا غرب هر چه می دیدید،با کم و زیادش دین بود.آری اگر عالمان کلیسا پس از جنگ های صلیبی،باآشنایی با اسلام متوجه می شدند ضعف ها و نقص هایی در مسیحیت رخ داده و با ملاحظه یا این که در متن دین شان نیز انگشت اشاره به اسلام بود ، بیدار شده بودند ، بسیاری از حوادث چند صد ساله ی اخیر نه برای غرب به وجود می آمد و نه برای سایر ملت ها.ولی با این همه قبل از رنسانس همان مسیحیت ناقص،ده قرن اروپا را تغذیه کرد و اروپا به آن چه بعد از رنسانس در آن فروافتاد گرفتار نشد.با پشت کردن غرب به دین،همه ی ملاک های انحراف فرو ریخت و انحراف هر روز بیش از پیش شدت یافت.
برگرفته از کتاب برون رفت از عالم غربی