بسم الله الرحمن الرحیم
هدف انقلاب اسلامی
غرب دارای نظم چشمگیری است ولی باید از خودپرسید این نظم برای چیست؟!نظم برای اهداف متعالی یانظم برای هر چه بیشتر برآوردن میل ها و هوس ها؟ این فراد سعی می کنند سر وقت از خواب بلند شوند،موهایشان را منظم شانه بزنند ، کراواتشان را ببندند و به ادارہ روند و بعد از ظھر خیلی منظم و سر وقت به خانه برگردند،ولی این همه نظم برای هیچ ...
ادب غربی است بدون محتوای حقیقی «لاجنتلمن » بودن،یعنی تمام قواعد پذیرفته شده ی جامعه ی غربی را محترم بشماریم و این در برخورد اول هر کسی را جذب می کند مگر این که متوجه شویم این نوع ادب غیر از ادبی است که دین الهی بر آن تأکید دارد.اگر امیرالمؤمنین در وصیت خود امام حسن و امام حسین «علیهم السلام» را به تقوای الهی و نظم در امورشان ، دعوت می کنند جهت و آرمان آن نظم،به سوی هر چه بیشتر قدسی شدن است و غفلت نکنیم که در حال حاضر در تمدن غربی ادب دنیایی جای ادب دینی را گرفته است،همان طور که قوانین بشری جای احکام الهی نشسته لذا هر قدم که به این تمدن نزدیک شویم ، چون روی کردش دنیا است،به همان اندازه از عالم دیانت فاصله می گیریم و بر این مبناست که تأکید می کنیم انقلاب اسلامی نه تنها ما را به ادب مدرنیته دعوت نمیکند بلکه ما را به عالمی متضاد با عالمی که مدرنیته بشر را به آن می خواند،دعوت می نماید.
توجه به تفاوت ذاتی ادب غربی با ادب دینی کار مشکلی است.مگر آن که متوجه رویکرد متفاوت آن دو باشیم ، که یکی در ذات خود برای هر چه دنیایی تر کردن انسان ها برنا مه ریزی میکند و دیگری برای الهی شدن انسان ها.
و تا این مطلب درست تبیین نشود نمی توانیم جایگاه انقلاب اسلامی را در دوران معاصر درست بشناسیم،تا آن جا که ممکن است به این تصور غلط گرفتار شویم که گویا انقلاب اسلامی برای بسط مدرنیته وارد تاریخ معاصر شده تا کشورهای اسلامی نسبت به آن چه غرب به آن رسیده عقب نیافتند.غافل از این که انقلاب اسلامی ما متذکر عالم دیگری غیر از عالم غربی است،برگشت به عالمی که رضاخان و پسرش از نظام آموزشی،سیاسی جامعه ی ما ربودند.و مقابله ی ملت با رضاخان به جهت به حاشیه بردن عالم دینی و به متن آوردن عالم غربی بود،نه این که مردم با رضاخان و محمدرضاخان بر سر عقب نیفتادن از فرهنگ غربی مخالفت می کردند که چرا ما کم تر مدرن شدیم و لذا ان ها را بیرون میکنیم که بیشتر غربی شویم اری عده ای در انقلاب بودند که با انگلستان و آمریکا تضاد نداشتند و در عین حال با شاه هم مخالف بودند ، این ها با شاہ تضاد داشتند چون معتقد بودند شاہ دیکتاتور است و قواعد دموکراسی غربی را رعایت نمی کند و ما را از این جهت از ملل مترقی دنیا عقب انداخته است، عده ای از پاریس و آمریکا باهمین طرز فکر، همراه حضرت امام «رضوان الله تعالی علیه» به ایران آمدند، هم اکنون هم عده ای با همین فکر در بین نخبگان ایران هستند ولی ذات انقلاب اسلامی به سمت و سوی دیگری در حرکت است و آن هایی را هم که هنوز با آن طرز فکر به عقب نرانده،به مرور به عقب می راند . تمام انقلاب هایی که در تاریخ معاصر به وقوع پیوسته توسط کسانی بوده است که با حاکمان خود مسئله داشته اند و نه با غرب.آن ها در انقلاب های خود هدفی جز بیشتر مدرن شدن نداشته اند و عملا یا دنباله رو غرب بوده اند و یا ادامه دهنده ی آن.تحلیل دنیا هم در ابتدا نسبت به انقلاب اسلامی همین بود:که انقلابی است در دل فرهنگ مدرنیته برای عبور از دیکتاتوری شاه به دموکراسی غر بی.در حالی که به قول «مـیـشل فـوکو » : تنها انقلابی که ماورای مدرنیته ، آمده است تا به مدرنیته نه بگوید انقلاب اسلامی ایران است.ولی متاسفانه نه تنها اکثر روشنفکران دنیا ابتدا این را نفهمیدند ، عده ای از نخبگان خودمان هم هنوز این را نفهمیده اند که امام خـمـیـنـی «رضوان الله تعالی علیه» اماده است تا فوق فرهنگ مدرنیته به مدرنیته «نه» بگوید ، و از این طریق افقی تازه در مقابل بشر بگشاید ، افقی که به تدریج بسط می یابد و مسیر تاریخ معاصر راعوض میکند.
برگرفته از کتاب برون رفت از عالم غرب