بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبر(ص)فرمودند:من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه
به این معنا که اگر روزه بگیری ,نماز بخوانی ,....ولی امام زمانت را نشناخته باشی،بت پرستی!
و اگر هم بمیری بت پرست مرده ای…
امام زمان (عج)یک حقیقت و یک مقام فوق العاده معنوی اند
اگر شناخته نشوند امکان فهم قرآن واستفاده از آن برای مسلمانان وجود ندارد.پیامبر نیز در زمان خودشان در بین مسلمانان پیامبر ، و در عین پیامبری امام بودند.
لازمه ی پیامبری ٢ چیز است :١) از نسل حضرت ابراهیم باشند ٢) معصوم باشند.
امام شناسی از اصول دین است.باید با تفکر و تعقل بدان رسید.شناخت امام یک شناخت معمولی نیست؛شناخت مقام ایشان است.اگر امام درست معرفی شوند سوالات فرعی کنار رفته و چگونگی و نحوه بیان میشود.
امام واسطه فیض بین خدا و مخلوقات
دعای شریف ندبه: کجاست ان سببی که بین زمین و آسمان عامل اتصال مادون به مافوق است.این همان مفهوم واسطه فیض است.امام واسطه ی بین خدا و کل هستی است.
امام یک حقیقت و یک مقامند در عالم ,حتی ملایکه هم وجود خود را از امام میگیرند.بنابراین از نظر حقیقت امام از کل موجودات و ملایکه هم بالاتر است.
پیامبر(ص):من نبی بودم و آدم بین آب و گل بود.
حضرت علی(ع):من وصی پیامبر بودم وقتی هنوز آدم بین آب و گل بود.
این دو روایت یکدیگر را تایید میکنند و منظور این است که مقام ایشان قبل از خلقت عالم وجود داشته؛قبل از اینکه نسل های متمادی به دنیا بیایند و سپس نفس پیامبر ... و این همان معنای مقام است.امام مقامی است فوق جسم و جسمانیت.
برای ارتباد با امام که یک مقام است باید جان انسان از دنیا و تعلقات دنیایی قطع شود و به غیب نظر کند.
یعنی اگر بخواهی بعدی از ابعاد عصمت کل را دریابی باید یک هم سنخی و هماهنگی با مقام عصمت در ان بعد در خود ایجاد کنی.
قلب خود را اماده پذیرش حکم خدا کنی از حد انسانی بالاتر آیی...
روحت زلال میشود و به حدی از کمال میرسی که حضرت بر تو نظر کند و انسان نیز ایشان را در منظر خود مشاهده میکند و از اینجاست که سیر روح و تعالی آن انسان شروع میشود,چون هدفش را پیدا کرده
امام غایب و نه مخفی
مفهوم مخفی:یعنی کسی هست در عرض ما هم هست ولی مثلا پشت دیوار مخفی شده،ولی غایب بودن یعنی کسی فوق هستی مادی است.
مقام امام مافوق ماده است بنابر این انچه ماده است در قبضه اشان است.
معنی (واسطه فیض بودن)
مثال من و تن:چه کسی صحبت میکند؟من ولی به واسطه زبان
چه کسی میبیند؟ من اما به واسطه چشم
انکه همه کاره است میبیند,میشنود,قلبش تپش دارد من است اگر نبود هیچ کدام نبود.اما اعضا بدن که ظاهرند وسیله و ابزارند تا منِ غایب کارش را بکند.من شما از اعضای بدنتان در شما حاضر تر است ولی ظاهر نیست.من و تن در عرض هم نیستند و من شما از تن شما وجودی بالاتر دارد.درجه وجودی موجود غایب از عالم ماده همیشه بالاتر است
فرق حضور و ظهور
خدا حضور مطلق است اما حاضر بودن خدا مثل دیوار و سنگ و ... نیست اگر بخواد مثل دیوار حضور داشته باشد دیگر خدا نیست دیوار است.
حاضر بودن غیر ظاهر بودن است
یک لیوان اب را شما میتوانید ببینید چون ظاهر است و در یک جا هست و جای دیگر نیست اگر همه جا بود دیگر ظاهر نبود.بنابر این ظاهر بودن محدودیت میاورد و حاضر بودن وسعت.
برگردیم به مثال من و تن.. من حقیقتا از تن بالاتر است و نه به طور نسبی به همین جهت تمام تن در قبضه ی من است .مثل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)در کل هستی مثل من است در تن.امام زمان وجه الهی اند و نمایش کامل صفات خدا.
غایب حاضر
امام غایب اند یعنی مقام امام فوق عالم است و همچنین در تمام عالم حاضر اند.همان طور که روشن کردن شهر ما توسط خورشید باعث نمیشود شهر دیگر را روشن نکند.امام را کاری ,از کاری دیگر باز نمیدارد.مقام امام مقامی عظمایی است و کل عالم را تدبیر میکند و همه جا در قبضه ی اوست.ما حق نداریم بدون اینکه امام زمان را بشناسیم بمیریم.
برگرفته از کتاب مبانی معرفتی مهدویت(استاد طاهر زاده)