بسم الله الرحمن الرحیم
درک نحوه حضور و ظهور مقام خاتم ولایت، بسیار ظریف و به اصطلاح موضوعی صراط گونه است. در وصف پل صراط گفته اند: از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است و چنین صراطی است که رونده هایش را به بهشت میرساند. بعضی از معارف اسلامی صراط گونه است، یعنی به قدری دقیق است که انسان برای دریافتش باید بیش از حد،اندیشه هایش را جمع کند و جلو برود.اگر کسی در مورد امامت و مهدویّت، در فکر و اندیشه اش سرمایه گذاری نکند، به شناخت صحیحی از اسلام دسترسی پیدا نمی کند.
در اثبات امامت مبانی علمی و استدلالی وجود دارد و نمیتوان در شناخت امام تقلید کرد، یعنی جزء اصول دین است و در اصول دین تقلید جایز نیست. یعنی در اصول یک مکتب باید اندیشه نمود، تا آن عقیده به دست آمده برای ما کارساز باشد.
امام، اصل الانسان است و مقام او مقام حقیقت انسانیت است و هر کس به اندازه ای که به امام نزدیک است، در واقع به انسانیت نزدیک است.
آیا وقتی چیزی ملموس و محسوس نیست، یعنی نیست؟ یا اگر دلیل عقلی بر وجود آن دارید، پس آن چیز هست، ولی وجودش به طور معقول و غیبی هست. خداوند چون ملموس و محسوس نیست، آیا نیست؟! یا چون دلیل عقلی بر وجودش داریم، پس هست، حتّی اگر مثل پدیده های مادی، ملموس نباشد، دلیلی بر عدم وجودش نیست. «منِ» انسان مثل پدیده های مادی ملموس نیست، امّا دریافتش برای هر کس ساده و آسان است. و هرکس قبول دارد که علاوه بر «تن»، یک «من» هم دارد.
حضرت حجّت(عج) می فرمایند: «...وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا»؛ یعنی «ما امامان، ساخته و پرداخته پروردگارمان هستیم؛ و خلق، در مرتبه بعد، ساخته و پرداخته ما هستند». با دقّت در این حدیث، متوجّه می شویم آن حضرت، ذات و حقیقتی است الهی و بقیه باید خود را به مدد آن ذات اصلاح کنند.
انسانیت هم یک حقیقت است یا خیر؟! یعنی یک مفهوم ساخته ذهن است یا واقعاً یک حقیقت است، منتها حقیقتی فوق مادی؟! ما میگوییم: حسن انسانیت دارد. معنی این حرف آیا این است که فقط جسم دارد؟! در این صورت که فرقی با سایر اجسام نمی کند. یا می گویید: فلانی نمو و تحرک دارد، گیاه و حیوان هم این خصوصیات را دارند. چه چیزی باعث امتیاز و افتراق آن شخص از سایر موجودات می شود؟ آن شخص چه چیزی دارد که شخصیت انسانی به آن اطلاق می شود؟ در حالی که «نمو» و «حرکت» و «حس» عامل انسانیت نیست، از طرفی نمی توانیم بگوییم «انسانیت» چون محسوس نیست، پس وجود ندارد، چراکه وجودات غیبی از آن جهت که وسیع تر از ماده هستند، محسوس نیستند؛ نه این که چون محسوس نیستند،موجود نباشند.
علاوه بر این جسم ظاهری که قابل دیدن است، هر انسانب جنبه ای از وجود به نام «انسانیت» هم دارد و آن انسانیت یی بعد وجودی فوق مادی است. یعنی انسانیت خود یک پدیده و واقعیت است، منتها واقعیتی غیر مادی است
حال از آن جایی که انسانیت در خود انسان ها نیز شدّت و ضعف بردار است، مثلاً می گوییم فلانی انسانیتش بیشتر است، لذا انسانیت از مقوله وجود است، چون وجود شدّت و ضعف بردار است و در همین راستا است که ثابت می شود انسانیت، خود یک وجود است، برعکس «ماهیت» که شدت و ضعف بردار نیست و مقوله ای عدمی است.
هر چیزی که صفتی را دارد یا باید آن چیز، ذاتاً دارای آن صفت باشد یا به چیزی ختم شود که آن ذاتاً دارای آن صفت باشد
هر انسانی نیز یا باید تمام انسانیت را داشته باشد یا انسانیت او به عین الانسان ختم شود و چون انسان ها تمام رفتارهایشان انسانی نیست و رفتارهای حیوانی از خود نشان می دهند، و تا حدی شهوت و غضبشان جنبه حیوانی به خود میگیرد و صورت عقل کامل نیستند، پس عین انسانیت نیستند عین الانسان همان انسان کامل و یا به فرمایش دین، امام زمان(عج) است.
و آن عین الانسان نمیشود که موجود نباشد، چراکه «انسانیت»، حقیقتی تشکیکی است، یعنی شدت و ضعف بردار است و لذا هم از مقوله وجود است و هم در راستای شدت و ضعف داشتن، یک حد تام دارد که همان انسان کامل است.
در عالم وجود،انسانیت یک واقعیّتی است که به طور شدید و ضعیف در انسان ها وجود دارد و علاوه بر این، یک وجه مطلق که عالی ترین و شدیدترین وجه آن است موجود است، که همان عین الانسان یا انسان کامل است
انسان کامل که محور هستی است، حضور کل است. قطب عالم امکان است، حضور کل است، یعنی جایی نیست که نباشد و یا درآن جا حضورش «تمام» نباشد. ممکن است شبهه شود که پس تفاوتش با خدا چیست؟! می گوییم تفاوت در این است که انسان کامل مخلوق خدا است، منتها یک مخلوق برین و برتر و البته حفظ مراتب سر جای خودش محفوظ است، و حضرت حق حضور اَحدی ذاتی در عالم دارد، و انسان کامل، حضور انسانی در عالم دارد.
ما انسانیم و برای به کمال رسیدنمان باید در انسانیت، کامل شوین، پس باید از طریق انسان کامل، کمالات انسانی خود را از خدا بگیریم و لذا آن حضرت برای ما واسطه فیض است.
برگرفته از کتاب مبانی معرفتی مهدویت