بسم الله الرحمن الرحیم
تنها کسانی زنده و به واقع موفقند، که دائم خودشان را در حضور امام و در آرزوی ظهور امام قرار بدهند. این مقام از تمام مقاماتی که یک انسان می تواند به آن برسد بالاتر است، اما رسیدن به آن کار می برد.
دُرِّ اول توجه قلبی به وجود حضرت حق و توجه به معاد یا ظهور حضرت حق در انتهای عالم است، یعنی توجه به مبدء و معاد، دُرِّ دوم توجه به وجود نبی و نبوت است، دُرِّ سوم توجه قلبی به مقام و وجود ائمه(ع) است و دُرِّ چهارم و جان همه این ها، توجه قلبی و امید به ظهور عالی ترین نمایش هدایتگری خدا در وجود مقدس امام زمان(ع) است.
تمام این دستوراتِ اخلاقی که بعد از معارف به حقایق، به ما داده اند مثل صلة رحم، سکوت و کم حرفی، عبادات طولانی و ... فقط برای این است که انسان إن شاءالله به چنین مقامی برسد. اگر به کمتر از این برسد، مانند میوه ای است که هنوز کال و نارس است و به ثمرة لازم خود نرسیده است.
انتظار؛ نشانة حیات است و عامل ادامة راه، امام و امت هر دو منتظرند، امام در انتظار به سر می برد و چشم به راه فرشتة حق است که سر برسد و دستور قیام بدهد و او را به ظهور فرا خواند و انقلابی عظیم در زندگی بشر به وجود آورد، و امت نیز منتظر چنین قیامی است که جواب نیاز اساسی فطرت خود را بدهد و به افق های گمشده خود دست یابد و فقط با ظهور امام(ع) است که بسیاری از این فریب هایی که بشر را گرفتار کرده ، فرو می ریزد. اگر با اعتقاد به مهدویّت به این تمدن ها بنگریم، می بینیم که فریبی بیش نیستند و می بینیم این ها آرمان ما نبوده است و اصلاً ما جزء این فرهنگ ها نیستیم و نباید مسئله نزدیک بودن ظهور را بعید بدانیم و فکر کنیم شرایط دنیا طوری است که به حضرت اجازة ظهور نمی دهد. حضرت جوادالائمه(ع) می فرمایند: خدای سبحان کار او را یک شبه اصلاح می کند و اوضاع به نفع او برمی گردد، چنان چه کار موسی(ع) را یک شبه اصلاح کرد.
نکته ای که باید خیلی دلتان به آن محکم باشد و إن شاءالله به آن برسید، این است که این ظهورِ حتمی، عقب و جلو می افتد و تقدم و تأخر دارد اما منتفی نمی شود.
بعضی ها در قضیه لبنان و فلسطین فکر می کنند که با زور و قدرت اسلحه ها و تبلیغات می توان جلوی آنچه را که به عنوان وعدة خدا به ملت مظلوم و مقاوم است، گرفت. و با این که هر روز با شکست برنامه هایشان روبه رو می شوند ولی باز فکر می کنند نهایت کار می توانند جلو پیروزی مظلومان را بگیرند، در مورد ظهور حضرت مهدی(عج) هم همین اشتباه را می کنند. ملتی را که مظلوم واقع شد و بدون دلیل مورد ستم قرار گرفت، و خدا را فراموش نکرد، و شعارش «الله اکبر» است، حتماً خدا به آن کمک می کند.
وقتی متوجه شدیم چنین حقیقت بزرگی در انتهای تاریخ واقع می شود - که در واقع باید گفت در آن زمان که ابتدای تاریخ است واقع خواهد شد- باید تکلیف خودمان را نسبت به آن ظهور عظیم روشن کنیم. لبته مسئله تقدم و تأخر ظهور حضرت(ع) مسئله دیگری است و به اندازه ای که جامعه آمادة پذیرش حضرت باشد، ظهور زودتر محقق می شود و یا چنان چه جامعه شایستگی لازم را در خود به وجود نیاورد، ظهور به تأخیر می افتد. چنان چه خود حضرت صاحب الامر(عج) از شیعیان خود گله مند اند که کارهای آن ها موجب تأخیر ظهور منور آن حضرت شد.
شرط تقدم ظهور، همدلی شیعیان نسبت به عهد با اهل البیت(ع) است.
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِف ْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیْتَةً جاهِلِیَّةً »
اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.
این روایت حداقل ما را به دو نکتة اساسی راهنمایی می کند. اولاً: باید تا قیام قیامت امام زمانی باشد. ثانیاً: این امام زمان(عج) باید جدای از شخصیت فردی اش، یک مقامی داشته باشد که با شناخت آن مقام، دین داریِ ما برای ما معنای واقعی پیدا می کند و بدون توجه به مقامِ واسطة فیضیِ امام(ع)، که فوق موضوع بدن و مکان آن حضرت است، انسان در سیر مقامات معنوی راه به جایی نمی برد. پس طبق این روایت انسان باید به جایگاه امام زنده و ظاهر در نظام هستی معرفت پیدا کند، تا معنی ظهور حتمی الوقوع آن حضرت برایش روشن تر شود.
اگر امام زمانمان در صحنه عقیـده مان تجـلّی پیدا نکند و معرفت به آن مقام عظما پیدا نکنیم، هیچ یک از امامان قبلی(ع) و حتی خود شخص پیـامبر(ص)، هیچ نـوری به ما نخواهند داد. «باید از دریچة حیـات امامِ حی، الطاف و رحمـت های سایر معصومین(ع) را بگیریم.»
پیروی از دستورات پیامبر(ص) و امامِ معصوم، اگر امام زمان(عج) در صحنه عقیده نباشد، می تواند پیروی از خواسته های نفس باشد. ولی متابعت از امام زنده حقیقتاً تبعیت از حق است و علاوه بر این اصلاً خود امام زنده در روح شیعیانشان تصرف می کنند. پس اگر امام نباشند، هم خطر برداشتِ غلط از دین هست و هم محرومیت از نور قدسی ولایت انسان کامل، و لذا شفاعت و توسلات به معصومین(ع) از طریق امام حی حاضر، عملی می شود.
فراموش نفرمایید که نسبت به ظهور امام(عج) خیلی محرومیم. باید این محرومیتِ خودمان را با پوست و گوشت و استخوانمان حس کنیم. خود وجود مقدس امام(ع) برکاتی دارند که تا خودشان نیایند، آن برکات محقق نمی شود.
برای مثال در زمان شاه همة ما نماز می خواندیم و دینداری می کردیم؛ ولی آیا این دینداری که مردم زیر سایة نظام اسلامی انجام می دهند، با دینداری قبل از انقلاب یکی است؟ مسلّم نه! چرا که وقتی شرایط از همه جهات برای دینداری آماده شد، همة ابعاد روحانی انسان به فعلیت در می آید و دینداری در آن حالت دارای جامعیت است. حالا شما ظهور امام زمان(عج) را با انقلاب اسلامی مقایسه کنید ببینید در شرایط ظهور امام معصوم(ع) که امید همة انبیاء و اولیاء است، چه می شود.
با ظهور آن حضرت زمانِ فانی به زمان باقی تبدیل می شود و انسان ها صاحبِ «وقت» می شوند و از ظلمات زمانِ فانی که همة قرار را از انسان ها گرفته است، آزاد می گردند. با این همه در زمان غیبت هم فهم جایگاه امام زمان(عج) در هستی یک نوع نگاه و بصیرتی به ما می دهد که نمی گذارد در راه گم شویم و نفسِ انتظار، جهت گیری ما را از فروافتادن در انحرافات باز می دارد.
اولیاء غیبی که رئیس و قطب و اصل همة آنها امام زمان(عج) هستند، طوری در عالم هستند که عدم حضور ظاهری آن ها مساوی عدم فعالیت آن ها نیست.
حاکمیت امام زمان(عج) بر جهان، یعنی یگانه شدن عالَم کبیر یا جهان هستی با عالم صغیر یعنی انسان کامل و در چنین شرایطی است که هدف خلقت هستی، به فعلیت خودش دست می یابد. عالَم کبیر در کثرت است و عالَم صغیر در وحدت، وقتی عالم صغیر یعنی انسان کامل، بر عالم کبیر، یعنی جهان، احاطة کامل پیدا کند، روح جهان، بر جسد جهان، به تمامه احاطه یافته است و زندگی زمینی معنی خود را یافته و چنین تحققی حتمی است.