بسم الله الرحمن الرحیم
قدم اوّل در راه دینداری، این است که انسان متوجه شود عالَم؛ خدای حکیمی دارد، و حکمت او اقتضاء می کند مخلوقاتش بی هدف نباشند و این خداوند حکیم به واسطه ی انبیا ما را به هدفمان می رساند و راهنمایی می کند
با توجه به آیه ی «وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء»رحمت من تمام ابعاد عالم را پر کرده است.
امکان ندارد که جهان پس از انبیا از رحمت الهی و از رحمت هدایت او خالی بماند
با توجه به آیه ی«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَ اَحْسَنُ تَأْوِیلاً»ای مؤمنین! بعد از وَحی و توجه به دستورات آن که همان اطاعت خدا است، اطاعت از رسول خدا و اولی الامر را نیز پیشه ۰خود سازید.
اولی الامر» را در کنار رسول خدا(ص) آورد و دستورِ اطاعت از هر دو را به ما داد، پس علاوه بر این که «اولی الامر» غیر از رسول خدا(ص) است،معصوم هم هست زیرا خداوند ما را به اطاعت کسی که از حقیقت کامل در علم و عمل برخوردار نباشد، دعوت نمی کند.
امامت،بستر ظهور اسرار شریعت:
فرض بر این است که بحث کلامیِ حکمت خدا و وجود نبی و امام برای خوانندگان حل شده است و مطالعات قبلی، شما را به این مطالب معتقد نموده است.
از این سخن ائمه که می فرمایند: «هرکس عارف به حق ما باشد و به زیارت ما بیاید مثل این است که در راه خدا در خون خودش غلطیده است» مشخص می شود که سیر در معرفت به مقام امام، مقام فنای انسان را پدید می آورد که همان شهادت حقیقی است.
مقام حضرت حق، مقام فیض دائم است
چون در ذاتش بخل نیست، ذاتش رحمت و فیض است، بنابراین رحمتش همواره بیشتر و بیشتر می شود، و به یک غایت انتهایی میرسد
طبق قاعده و آیه «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْن» که می فرماید: همواره خدا در ایجاد است و یک لحظه فیض دادن او قطع نمی شود، پس همواره هر رحمتی که مرحمت می کند، برای رحمت برتر زمینه می شود، و رحمت دوم، زمینه برای رحمت سوم می شود.
خداوند لطفِ هدایت خلق را از حضرت آدم(ع) شروع فرمود، ولی همان لطف را پس از به وجود آمدنِ زمینه های قبلی، به حضرت نوح(ع) با گسترش بیشتر عنایت فرمود.و همین طور رحمت حق توسط هر پیامبری با توجه به زمینه ای که پیامبر قبلی اماده کرده بود ادامه و گسترش میابد.تا زمان حصرت محمد (ص) که با آمدن شریعت اسلام، هدایت به صورت نبوت، دیگر به کمال خود رسید .اما نمی شود که فیض خداوند متوقف شود و زمین از رحمت هدایت الهی خالی بماند پس خداوند این فیض را اوّلاً؛ ادامه و ثانیاً؛ رشد میدهد. بنابراین رحمتِ بعد از نبوّت در لباس هدایت از طریق امام معصوم ظهور می کند و با توجه به زمینه ای که نبوتِ آن نبیّ به وجود آورده، رحمت های ظریف تر و عمیق تری را به بشر می رساند.
هیچ گاه رحمت هدایت متوقف نمی شود و همچنان ادامه می یابد تا تمام اسراری که باید در عالم ظاهر شود. در واقع امامت؛ باطن نبوت است.و امامت باطن مکتبی که پیامبر اوردند را ظاهر می کند. دین باید در تمام ابعادش ظاهر بشود، از جمله باید حقایق علمی دین ظاهر شود، حقایق علمی دین با مقام امامت که باطن نبوت است ظاهر می شود.
در زمان امام زمان(ع) اسرار غیبی دین که عمیق ترین و باطنی ترین اسرار دین است، ظاهر می شود.
خداوند فرمود، هدایت از طریق مقام امام، علاوه بر هدایت تشریعی، هدایت به اَمر است، یعنی یک نحوه هدایت باطنی و تکوینی است در واقع به این معنی که
با یک اراده در قلب انسان ها تصرف می کند.
ادامه ی رحمتِ هدایت توسط امام معصوم:
در راه دینداریِ واقعی نمی توان بدون ادامة رحمت واسعة خدا، و صرفاً به کمک کتاب خداوند، موفق شد، و نمی شود رحمت هدایت که از طریق اولین پیامبر(ص) شروع شد، از طریق چشمة پیامبران دیگر و یا وصیّ آن پیامبران، یعنی امام معصوم ادامه نیابد، زیرا که آن رحمت واسعه که در واقع جنبه های باطن شریعت است و توجه بیشتر به عمق شریعت، چیزی نیست که غیر از امام معصوم کس دیگری بتواند آن را دریافت کند و ارائه دهد.
شرط ظهور چهره نهایی اسلام:
ظهور رحمت کامل خدا در زمین، همان اسلام است آن هم وقتی در تمام ابعاد ظاهر شود، و تمام ابعاد هدایت آن به بشریت برسد، ولی اسلام در ابتدای ظهورش در تمام ابعاد امکان ظهور نداشت، پس حالا باید بعد از طرح تئوریک اسلام، اسلام آرام آرام توانایی ها و بواطن خود را نشان دهد تا چهرة نهایی آن ظاهر گردد، پس باید زمان بگذرد و تازه اگر بخواهد خودش را در تمام ابعاد نشان دهد، سه چیز نیاز است؛ اوّلاً: خود اسلام به عنوان دستور العمل با تمام کلماتش در صحنه باشد، که بحمدالله هست. ثانیاً: حاکمیت امام معصوم واقع شود، چون در حاکمیت امام معصوم که آگاه به ظاهر و باطن قرآن است، اسلام خودش را نشان می دهد. ثالثاً: مردم آمادگی و ظرفیت پذیرش رحمت برتر را
داشته باشند و در شرایطی که عقل ها آمادگی رشد فوق العاده ای داشته باشد، امکان ظهور وجود مقدس امام(ع) فراهم است.
انتظار مجهول، انتظار حقیقی نیست. ابتدا باید معلوم شود منتظر چه شرایطی و چه شخصی هستیم. یک نفر بگوید من منتظر کسی هستم که نمی دانم کیست، در این صورت، انتظار اصلاً محقق نمی شود، شرط انتظارْ معرفت به منتظَر است، معرفت به منتظَر یک درک و شعور درونی است.
باید فرهنگ جامعه معنی و جایگاه حقیقی امام زمان(عج) را بشناسد و هر چه در مقدمات معرفت دقیق تر شویم، جای امیدواری برای تسریع ظهور بیشتر خواهد بود. فراموش نکنیم که امامت، باطن شریعت است و کسی که نبوت و شریعت را خوب فهمیده باشد، می تواند منتظر رحمت عمیق تری در دل آن شریعت باشد و توسط فرهنگ انتظار، آن رحمت عمیق تر در او و جامعه نهادینه گردد.
لازمه ی نظام احسن الهی:
نظام اَحسن، یعنی نظامی که حکیمی قادر آن را ایجاد کند و لذا هیچ نیازی را در آن نظام بی جواب نمی گذارد و تمام ابعاد مسئله را از قبل در نظر گرفته است.
با تعمق و تفکر به خوبی این نکته به دست می آید که خدای عالم، خدای حکیمِ مطلق و قادر و توانا است، پس آنچه را انجام می دهد اولاً؛ بهترین نوع تحقق است، ثانیاً؛ چون او قادر است و هیچ مانعی در مقابل اراده اش نیست، و توان انجامش را دارد، پس آنچه از طرف خدا صادر و ایجاد شود حتماً اَحسن است.
لازمة نظام اَحسن این است که آرمان های بزرگی که زمین ظرفیت تحقق آن ها را در خود دارد، در آن محقق بشود،حال با توجه به این که نظام عالم، نظام اَحسن است،حتماً زمینة ظهور عالی ترین فکر و عالی ترین انسان و عالی ترین نحوة ادارة جامعه، برنامه ریزی شده است. و آن عبارت است از جامعه ای که در آن؛ هم عدالتِ همه جانبه حاکم باشد، و هم علم و حکمت به بهترین نحو در بین انسان ها مطرح گردد، هم زمینة ارتباط انسان ها با خدای مطلق به عالی ترین شکل آن تأمین شود. حال برای تحقق چنین شرایطی باید اوّلاً؛ امامِ معصوم حیّ و حاضر موجود باشد، ثانیاً؛ حاکمیت و تدبیر جامعه در اختیار او باشد، ثالثاً؛ کامل ترین دین، یعنی اسلام هم از طرف خداوند به بشر رسیده باشد.
طرفیت زمین و عالی ترین آرمان:
خداوند در نظام اَحسن، اسلامی شدن، عالی ترین تفکر را دنبال کردن، عالی ترین جامعه را دنبال کردن، عالی ترین نحوه حیات را دنبال کردن و امثال این ها را به ما پیشنهاد کرده است(مثل نماز که خدا به ما پیشنهاد کرده است. یعنی بهترین نحوه بودن و هماهنگ شدن با نظام اَحسن، این است که انسانِ مختار اوّلاً؛ خداوند را نیایش کند، ثانیاً؛ به زیباترین نحو نیایش کند.) ، برای همین می فرماید: «لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» خداوند هیچ چیزی را بر انسان پیشنهاد نمی کند، مگر آن که جان او ظرفیت آن را داشته باشد و زمینة پذیرش آن را در جانش قرار داده باشد. ولی در ادامه می فرماید: «لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ عَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ» هرکس هر طور که می خواهد، خودش مختار است که آن را بپذیرد یا نپذیرد، ولی اگر به دین خدا پشت کرد و چیز دیگری را پذیرفت، وَبال آنچه پذیرفته است بر دوش خودش می باشد، «وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ» بعد باید مکافاتش را تحمل کند.
خداوند به جهان ظرفیت تحقق آن نظام آرمانی را داده است و به انسانِ مختار زیباترین و آرمانی ترین شکل زندگی را پیشنهاد می کند و به چگونگی تحقق آن آگاهش می نماید تا آن را بطلبد، حال اگر آن را دنبال کرد و در تحقق آن کوشید، درهای رحمت واسعه الهی به سوی او باز می شود و نظام اَحسن در تمام ابعاد به فعلیت می رسد، مثل نمازی که به شما پیشنهاد می شود. لازمة نظام اَحسن آن است که اوّلاً؛ انسانْ مختار باشد و نه مجبور، ثانیاً؛ بهترین نیایش را به او پیشنهاد کنند، تا اگر خواست بتواند آن را انجام دهد، ولی این طور نیست که اگر به خاطر مختار بودنش به پیشنهاد خدا پشت کرد و آن را نطلبید، خداوند و نظام الهی نسبت به این پشت کردن بی تفاوت باشند و لازمه این پشت کردن را با او همراه نکنند.
ممکن است کسی بگوید این که خودش یک نوع زور است، نه! این زور نیست، در عالمی که خدای حکیم ایجاد کرده است، یک نظام مندی دقیقی وجود دارد، که از جواب لوازم انتخاب انسان ها گریزی نیست و طبیعی است که بشریت باید در ازاء پذیرفتن یا باشد.
لذا خود حضرت بقیة الله در جواب نامة اسحاق بن یعقوب می فرمایند: «... وَ اَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَج، فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُمْ» دعا جهت تعجیل فرج را زیاد کنید که همین موجب فرج شما خواهد شد. چون اوّلاً؛ متوجه آن پیشنهاد آرمانی خداوند شده اید، ثانیاً؛ در طلب آن تلاش می کنید، چون می دانید نظام اَحسن ظرفیت تحقق آن را دارد.
معنی و جایگاه انتظار فرج:
آری؛ خداوند قومی را که شایسته پذیرش پیشنهاد ایده آل الهی است، می پروراند، تا ظرفیت پذیرش و سپس ظهور حقایق نظام اَحسن در آن قوم از حالت بالقوّه به بالفعل درآید، حالاگر آن قوم شایستگی خود را نشان داد و پیشنهاد ایده آل و آرمانی انسانی را پذیرفت، تازه نور خاصی از آن زندگی که مناسب قیامت باشد، به آن ها می دهد.
باتوجه به اینکه شایستة چنین خدایی نیست که انسان ها را به عالی ترین شکل زندگی - که تمام ابعاد روحانی انسان هدایت شود- نرساند و لذا باید از خدا چنین انتظاری داشت و منتظر بود تا زیباترین شکل زندگی را پیشنهاد کند و این را انتظار فرج می گویند.
فرج و گشایش برای کسی که انتظار فرج از خدا دارد، یک سنّت الهی است، پس اگر شما به مقام طلب و انتظار جامعه آرمانی رسیدید، دیگر بقیه اش را خود خدا شروع می کند. فرج را خدا محقق می کند، امّا انتظار آن فرج مربوط به انسانی است که در ازاء طلب جامعه آرمانی، انتظارش از خدا آن چنان باشد که جامعه را نیز طوری پرورش دهد که ظرف تحقق آن فرج الهی شود، و اصل انتظارِ نظام آرمانی از خداوند، موجب تحقق آن نظام می شود و ابتدا خداوند به کمک انبیاء و اولیاء جامعه را آماده برای پذیرش فرج می کند، و سپس فرج را برای آن جامعه محقق می نماید.
شرط تحقق جامعه ی آرمانی:
شرط اوّلِ تحقق جامعة آرمانی، ایمان به خدای حکیمی است که بر اساس حکمتش نظامی اَحسن را به وجود می آورد تا در دل آن نظام، جامعه ای را به وجود آورد که آرمانی ترین زندگی را در آن بپروراند.
شرط دوم برای تحقق فرج و ظهور جامعه آرمانی این است که باید به اعمالی که جهت آماده شدنِ بستر آن جامعه است، دست بزنید. به عبارت دیگر وقتی به خصوصیات جامعه بقیةاللهی و عالَم بقیةاللهی آگاهی یافتید و فهمیدید باید در راستای انتظار فرج، به دنبال چه باشید، باید بستر ظهور آن جامعه را فراهم کنید و به واقع به دنبال این باشید که عالَم شما بقیةاللهی شود.
ما به عنوان شیعه و با پیشینة اعتقاداتمان نسبت به حضور حتمی امام زمان(عج) تا این جاها را فکر می کنیم. و این طور نیست که اعتقاد به جامعة آرمانی را بر اساس چند روایت به دست آورده باشیم تا مخالفان ما بگویند ممکن است آن روایات ساختگی باشد، و پس از آن که اندیشه ما، ما را متوجه حتمی الوقوع بودن چنین آرمانی کرد، روایات شواهد خوبی هستند.
نظام احسن الهی و انتطار جامعه ی آرمانی:
خالق نظام اَحسن در نظام اَحسن هیچ میلی را باطل نمی گذارد و پاسخ مناسبی به آن می دهد، مثلاً میل به آب را در شما قرار داده و لذا آب را خلق کرده است، میل شناخت خالق خود و جهان را در شما قرار داده و لذا عقل را به شما داده است تا جواب این میلِ شما را داده باشد، میل اُنس با خودش را داده است و لذا قلبی به شما داده که محل اُنس با خدا باشد و فرمود: «اَنَا جَلیسُ مَنْ ذَکَرَنِی» من همنشین کسی هستم که یاد من کند. میل داشتید راه و رسم ارتباط با او را بدانید، انبیاء را برای شما فرستاد. میل داشتید متذکر عمق و باطن دین شوید، امام و امامت را جهت این کار قرار داد، حالا هم که میل دارید جامعة ایده آلی داشته باشید تا پاک ترین انسان به کمک کامل ترین دین، تمام روابط انسانی را تنظیم کند، می فرماید این را هم در متن تاریخ شما گذارده ام، باید برنامة تحقق آن را پی ریزی کنید.و اگر از خدا انتظار داریم تا بیشتر خودش را به ما بنمایاند و بیشتر در قلب ما ظاهر شود، تا ایمان ما نسبت به حقایق عالم یقینی تر شود، چون این انتظار، انتظاری منطقی و مطابق نظام اَحسن است، خداوند زمینة تحقق آن را در عالم فراهم کرده است.
اگر از خدا انتظار داریم تا بیشتر خودش را به ما بنمایاند و بیشتر در قلب ما ظاهر شود، تا ایمان ما نسبت به حقایق عالم یقینی تر شود، چون این انتظار، انتظاری منطقی و مطابق نظام اَحسن است، خداوند زمینة تحقق آن را در عالم فراهم کرده است.
عقل برای آن است که متوجه خدا و الطاف بی کران او شویم. امّا عقل به ما می گوید وقتی فهمیدی که خدا هست، تازه اول کار است، از حالا باید انتظارات خود را با او در میان بگذاری و بهره ها بگیری.
دومین نکته ای که پیشینه اعتقادی ما به ما می دهد، این است که: اگر به وضع امروز جهان - از جهت عدالت و اخلاق و معنویت- معترضیم،چون متوجه شدیم که خداوند، علیم و حکیم و قادرِ مطلق است و چنین خدایی، نظام اَحسن را خلق می کند و اگر نظام اَحسن نظامی است که در آن اخلاق، عدالت و معنویت به عالی ترین شکل محقق می شود، پس ما منتظریم که خدای نظام اَحسن چیزی غیر از این که هست، به ما لطف کند. پس نمی توانیم آن چه فعلاً در جهان موجود است را بپذیریم
هرکس در این جهان به غیر از عدالت تامّه و به غیر از انسانیت تامّه و صفای تامّه و اخلاق تامّه به چیز دیگری دل بسته است، به خدای نظام اَحسن، کافر است.