بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدابه عنوان مقدمه تعدادی آیه و روایات با ضرورت تفقه در دین و داشتن بصیرت و تفکر و...بیان کرده و سپس وارد مباحث اصلی میشوم؛
در آیهی 108 سوره ی یوسف میخوانیم: قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللهِ عَلَى بَصِیرَة أَنَا وَمَنْ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللهِ وَمَا أَنَا مِنْ الْمُشْرِکِینَ
ای رسول بگو راه من اینگونه است، دعوت میکنم به سوی خدا بر اساس بصیرت و روشن بینی و روشن فکری، چه من و چه کسانی که از من پیروی میکنند، خداوند پاک و منزه است و من هم از مشرکان نیستم.
همانطور که میبینیم این آیه دو قسمت دارد: 1.دستورالعمل اجرای کار را میدهد 2.نتیجهی عمل نکردن به دستور را بیان میکند(گرفتار شرک شدن)
-دعوت انبیا ائمه و در کل دعوت دینی به این صورت است که انسان را از این زندگی پوچ به سمت یک هدف بینهایت که خداوند است دعوت میکند و ویژگی این دعوت این است که اختیار انسان را کنار نمیزند و هر کس بخواهد این مسیر را برود باید بصیرت داشته باشد و این بصیرت هم مخصوص پیروان نیست و چه پیامبر و چه پیروانش(در کل کسانی که دعوت میکنند) باید راه را با بصیرت انتخاب کنند؛ و این طور نیست که یکی صرفا دستور دهد و بقیه اطاعت کنند.
امام صادق(ع) در رابطه با تفقه در دین میفرمایند:
عَلَیْکُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِی دِینِ اللَّهِ، وَ لَا تَکُونُوا أَعْرَاباً؛ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ یَتَفَقَّهْ فِی دِینِ اللَّهِ، لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَ لَمْ یُزَکِّ لَهُ عَمَلًا
بر شما واجب است که در دین تفقه پیدا کنید و مانند اعراب جاهلی نباشید، هرکس در دین خدا تفقه نکند خداوند در روز قیامت به او نظر نمیکند و اعمالش هم توسط خداوند تزکیه نمیشوند. (الوافی،ج1،ص128)
حال این سوال پیش میآید که اصلا منظور از فقه چیست کهبر ما واجب شدهاست؟
فقه بصورت خلاصه یعنی آگاهی عمیق نسبت به هر چیز
انواع فقه:
فقه کلام: یعنی بفهمیم خداوند و معصومین چه گفتهاند؟
فقه مقاصد کلام: یعنی بفهمیم خداوند و معصومین چرا این حرف را زدهاند؟
فقه احکام: همان درسی که مراجع میخوانند
فقه در دین: این فقه است که وظیفهی همهی ما است( آگاهی عمیق نسبت به مبانی، اهداف و میزان های الهی و خلاصه دستیابی به کتاب و بیانات و میزان)
اگر در دین فقه پیدا نکنیم مصداق حدیث امام صادق و جزو اعراب جاهلی محسوب خواهیم شد
حال این سوال پیش میآید که محروم شدن از تزکیه الهی یعنی چه؟
لغت تزکیه، خود در دو معنی پاک کردن و یا رفعت دادن و بالابردن به کار میرود. یعنی در روز قیامت هیچکدام از این اتفاقات نمیافتد. همچنین ویژگی نظر الهی فیض دهنده بودن آن است، پس اگر از اینها محروم شویم در قیامت هم محرومیم!
در آیهی 122 سورهی توبه میخوانیم:
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ
و هنگامی که رسول فرمان خروج برای جنگ دهد نباید مومنان همگی بیرون روند(و رسول را تنها گذارند) پس چرا از هر طایفهای جمعی برای جنگ و گروهی نزد رسول برای آموختن علم دین مهیا نباشند تا قوم خود را چون به نزدشان بازگشتند بیم رسانند، باشد که از نا فرمانی خدا حذر کنند.
در ابتدا از معنی این آیه بر میآید که وظیفهی همه مانیست که در دین تفقه پیدا کنیم... ولی وفتی بیشتر دقت میکنیم می فهمیم منظور هجرت بوده و حصر و محدودیت گفته شده مربوط به تفقه در دین نیست بلکه به هجرت است و این کار وظیفه ی همهی افراد نیست بلکه مخصوص کسانی است که هم دغدغهاش را دارند و هم امکانش را... چنین افرادی باید بروند و در دین تفقه پیداکنند و سپس برگردند و قوم خودشان را انذار دهند.
ادامه دارد...