بسم الله الرحمن الرحیم
شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیه الله آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد
«میلاد امام حسین (ع)، حضرت عباس (ع) و حضرت امام سجاد (ع) را بر همه دوستداران آن حضرت تبریک میگوییم»
بسم الله الرحمن الرحیم
شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیه الله آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد
«میلاد امام حسین (ع)، حضرت عباس (ع) و حضرت امام سجاد (ع) را بر همه دوستداران آن حضرت تبریک میگوییم»
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از خطر های پیش رو در هر انقلابی ، کم کاری یا انحراف انقلابیون است . در این مورد قبلا صجبت هایی شده است اما آنچه که کمتر در نظر گرفته میشود نسلی است که به اعتبار انقلابیون گذشته فعال اند و بر دوش شهادت و جانبازی آنها مسیر سلوک سیاسی را طی میکنند .
نسل های بعدی انقلابیون اسلامی همچون شمشیری دو لبه اند که اگر بی تفاوت باشیم آنها خود مقابل راهی که اجدادشان باز کرده اند می ایستند و اگر آنها را اصولی و لطیف زیر پر و بال خود بگیریم ، شتابشان از پدران به مراتب بیشتر خواهد بود .
شاید فلسفه ی تاسیس بنیاد شهید هم همین باشد ولی آن را تجربه ی موفقی نمیدانم.
حال یکی از موقعیت های پیش روی انقلاب اسلامی نسل شهدای مدافع حرم است . ما در مورد شهدای انقلاب و دفاع مقدس شبهات زیادی شنیده ایم که شاید به سادگی توانستیم پاسخ بدهیم ولی با این حال میبنیم عده ای نتوانستند آنها را بپذیرند که مثلا آنها ما را تنها گذاشتند و اینها که مانده اند بر سر جیفه ی دنیایش اینگونه به جان هم افتاده اند.
اما این بار برای شهدای مدافع حرم این قصه ، تکرار میشود . این یک موقعیت است . اگر بتوانیم در این موقعیت نسلی انقلابی برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی در دنیا تربیت کنیم ، شکر این موقعیت را به جا آورده ایم ولی اگر رها کنیم و فرزندان شهدای جهانی اسلام را به دست زمان سپرده تا خود هر گونه که خواستند در این دنیای شبهه رشد کنند باخته ایم و سزای این ناسپاسی قطعا رنج مضاعفی است .
باید باری نسل آینده ی مدافعان حرم از امروز اندیشید و تلاش کرد.
یاعلی
"بسم الله الرحمن الرحیم"
"شاخص ها و بایدهای تشکیلات موفق انقلابی" :
"مدیریت متمرکز"
من اگر بخواهم تشکیلات درست کنم و اعضای آن تشکیلات، به قول شما بازوهایش، همین برادران و خواهران روشنفکر و هنرمند انقلابی باشند، این با اسم نمیشود. خاصیت مجموعههای انسانی این است. اگر کسی در امور حزبی و تشکیلاتی کار و فعالیت کرده باشد، اینها را خوب میداند. بنده چون سالهاىِ متمادی در تشکیلاتِ دولتی کار کردهام، کار و فعالیت در حزب و نظایر آن، به جای خود محفوظ ، میدانم که مجموعهی تشکیلاتی، حیاتش به این است که از بالا مرتّب زیر نظر باشد. یعنی یک نفر، دائم به آن تشکیلات نگاه کند. این نگاه، مثل نور چراغ قوّه است و تا زمانی که به یک نقطه افتاده باشد، آن نقطه روشن است. اما به مجرّدی که چراغ قوّه را گرداندید، دیگر آن نقطه روشن نیست. کسی که بالا سر است، باید دائم مجموعه را زیر نظر داشته باشد و با چشم و نگاه اوست که مجموعه جان میگیرد. «نگاه» که عرض میکنم، نگاه ظاهری نیست؛ مقصود، مدد رساندنِ فرد ناظر و بالاسر است. با این حساب، آیا من فرصتِ نظارت بر مجموعهی مورد اشاره را دارم؟ معلوم است که ندارم. اگر واقعاً به این نتیجه میرسید که این مجموعه، احتیاج به یک تمرکز دارد و آن تمرکز هم منافات با تجمّعهای کوچکتر ندارد، خودتان قدم پیش بگذارید. خوب؛ امروز بارزترینِ این تشکیلات، حوزهی هنری است. تشکیلات دیگری هم از قبیل «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» و مجموعههای به اصطلاح غیر سازمانی، مثل همان گروهی که اسم آوردند، داریم. آقایانی که هستند، آن نویسندگان و هنرمندان، همه در آن، جا بگیرند.
مجموعهای تشکیل دهید که همهی اینها در آن، جا بگیرند و ریاستی هم برایش انتخاب کنید. از میان خودتان یک مجموعهی سه الی پنج نفری، واقعاً انتخاب کنید. ولو فردی را در این مجموعهی کوچک، چندان هم توانا نمیدانید؛ ولی هنگامی که این مجموعهی سه الی پنج نفری، مطلبی را عنوان کرد و سخنی گفت، همه قبول کنند. البته مجموعهی منتخب هم احترام خودشان را نگه دارند و زیادهگویی نکنند؛ مقداری بگویند. اگر چنین مجموعهای به وجود بیاورید، خیلی خوب است.[1]
"انشعاب خطرناک است"
هر تشکیلاتی، تشکیلات یک خانواده هم همینطور است، باید منسجم باشد، تا مورد اعتماد قرار بگیرد. ما باید به هم پیوسته باشیم.[2]
حواستان باشد؛ انشعاب و انشقاق و دودسته شدن خطرناک است؛ یکی به خاطر یک فکری از مجموعهای جدا بشود، باز یکی دیگر از آن طرف به خاطر یک فکر دیگر جدا بشود؛ در حالی که این فکرها ممکن است درست هم باشد، اما آنقدر اهمیت نداشته باشد که انسان این یکپارچگی را به خاطر آن به هم بزند. بنده که عرض کردم اتحاد ملی، خوب، اتحاد ملی برای شما دانشجویان بسیجی از همین بسیج خودتان شروع میشود: اتحاد سازمانی و تشکیلاتی. نگذارید شما را تکهتکه و پارهپاره کنند.[3]
"نظم سازمانی ، باید باشد"
بدون سازماندهی، بدون تشکیلات، مدیریت امکان ندارد و کار هم پیش نمیرود. نخیر، بنده معتقد به نظم سازمانی هستم؛ اما معتقدم که این نظم سازمانی نباید ما را از هویت خودمان خارج کند.[4]
طبیعی است که اساس کار، تشکیلات است. شکی نیست که تا تشکیلاتی نباشد، هیچ چیزی بر اساس آن نمیشود بنا کرد؛ لیکن در ایجاد تشکیلات نباید خیلی معطل ماند.[5]
"با روحیه و فرهنگ جهادی وارد میدان شوید"
ر نظام جمهوری اسلامی و به برکت انقلاب اسلامی، همه تلاشها سرعت و کارایىِ مضاعفی پیدا میکند. آنچه انقلاب اسلامی به مردم ما داد، فرهنگ جهادی بود. فرهنگ جهادی در همه صحنهها و عرصهها بهکار میآید و در زمینه کارهای زیربنایىِ کشاورزی و دامداری و امثال اینها هم از اوّل انقلاب، روح و فرهنگ جهادی وارد میدان شد. بعضی از صاحبنظران درباره انقلاب های دنیا اینطور اظهار نظر کردهاند که انقلاب ها بعد از آن که به پیروزی رسیدند، سیال بودن و جوشندگی و تحرّک و پیشرفت آنها از بین میرود و به دستگاههای ایستا و بی تحرّک تبدیل میشوند. ممکن است در برخی از انقلاب ها همینطور باشد، ما نسبت به آنها قضاوتی نمیکنیم، اما در مورد انقلاب ما پدیدهای دیده شد که این فرضیه را از کلیت انداخت و در اینجا غلط از آب درآمد؛ زیرا خودِ انقلاب دستگاههایی را بهوجود آورد که در ذاتشان حرکت و جوشش انقلابی و سریع و جهادی وجود داشت. ... این روحیه حرکت عمومی، این دلسوزی، این ورود در صحنه کار و ابتکار، این کمک رسانىِ انبوه، مخصوص ملتی است که دل او از حرکت جهادی گرم است و جوشش جهادی در دل او وجود دارد. این همان روحیه بسیجِ دوران دفاع مقدّس است؛ این همان روحیه سنگرسازان بیسنگرِ جهاد سازندگی است که غسل شهادت میکردند، روی بولدوزر مینشستند تا خاکریز بزنند. ما این روحیه را باید حفظ کنیم. این روحیه با کار علمی و نظم تشکیلاتی هیچ منافاتی ندارد؛ بلکه اتفاقاً کار علمی را هم همین روحیه جهادی بهتر میکند.6
یکی از دستگاهها جهاد سازندگی بود، یکی از دستگاهها سپاه
بود، یکی از دستگاهها بسیج بود. اینها دستگاههایی هستند که شکل اداری و ثابت و
ایستا و متحجّر و منجمد نداشتند. ولو سازماندهی و تشکیلات و نظم در اینها وجود
داشت، اما همان حالت حرکت، پیشرفت و جهش که در خود انقلاب موجود بود، در اینها هم
وجود داشت و ما اثرش را هم در بیرون دیدیم. در دفاعِ هشت ساله، بسیج و تحرّک مردم
را دیدید. در میدان کار و سازندگی و پیشرفت، روحیه جهادی را دیدید، که البته مخصوص
جهاد سازندگی هم نماند؛ این روحیه در بسیاری از دستگاهها رسوخ کرد.7
واحد خواهران
[2] همان
[3] ۱۳۸۶/۰۲/۳۱بیانات در دیدار اعضای بسیج دانشجویی دانشگاهها
[4] بیانات در دیدار اعضای نمایندگی رهبری در دانشگاهها 89/4/20
[5] ۱۳۷۰/۰۷/۰۴بیانات در دیدار اعضای شورای عالی مجمع جهانی اهلبیت(ع)
۱۳۷۳/۰۴/۲۲-6بیانات در دیدار هنرمندان و مسئولان فرهنگی کشور
۱۳۷۰/۰۲/۰۳-7بیانات در دیدار نمایندگان فرهنگی ایران در خارج از کشور
بسم الله الرحمن الرحیم
در مطلب قبل گفتیم که معضل جوامع امروز ،فرهنگی است که برای زنان، مرد بودن را میخواهد ومرد نبودن را برای زنان محدودیت به حساب می آورد. اما خداوند براساس برتری های فطری که در طبیعت هر کدام از آن ها قرار داده است، مسئولیت ها وتکالیف متفاوتی را نیز از آن ها می خواهد. مثل آن که به معلم و مکانیک هر کدام آموزشی بدهیم ومتناسب با آن به هریک وظیفه ای محول شود.
اینکه خداوند در آیه ی 34 سوره نساء می فرماید:"الرجال قوامون علی النساء"متناسب با همین تفاوت ها ومسئولیت هاست . در واقع قوام زنان به مردان به جهت توانایی های خاص که در مسئله ی خانواده به مرد داده اند است،وبنابراین مرد باید مسئولیت خانواده را بپذیرد وتکیه گاهی برای زن شود .
مقام معظم رهبری در تفسیر این آیه می فرمایند:" الرجال قوامون علی النساء بدین معناست که سرپرستی امور خانه به دوش مرد است. مرد باید برود کار کند.معیشت خانواده به عهده اوست. زن هر چه ثروت دارد مال خودش است اما معیشت خانواده به دوش او نیست.زن و مردهر کدام یک مسئولیتی دارند. نمی شود هم گفت که مسئولیت کدامیک سنگین تر است. مسئولیت هر دو سنگین است. هر دو لازم است. خدا اینها را اینطور کنار هم قرار داده است."
در خانواده اساس باید برخدمت باشد.مرد مدیریت خانواده را برعهده دارد تا از این طریق خدمت خود را به خانواده انجام دهد. وظیفه ی زن نیز پرورش نسل است. خداوند مسئولیت مدیریت خانواده را برعهده مرد گذاشته است تا زن به عنوان عنصر اصلی تربیت خانواده بدون هیچ دغدغه اقتصادی مشغول خدمت و وظیفه ی خود شود.
اما درنگرشی که دنیای غرب ارائه می کند؛ ملاک ارزش گذاری در خانواده به جای خدمت،قدرت است ونظام سرمایه داری با القاء این نگاه به درون خانواده که هرکس پولدارتر باشد با ارزش تر است،اساس نظام را زیر سوال برده ودگرگون کرده است.
با چنین دیدی زنان خود را وقف اقتصاد می کنند که وظیفه ی اصلی آن ها ومتناسب با توانایی هایشان نبوده است.مردان طبیعتا در این عرصه تواناترند، پس در این جنگ قدرت ها زنان اند که ضربه می خورند چراکه برای رقابت با مردان باید به شبیه مرد شدن رو آورند واز زنانگی خود فاصله بگیرند.اگر زنان ضربه بخورند؛ خانواده ضربه می خورد وخانواده که ضربه خورد همه جامعه ضربه می خورد.
برگرفته از کتاب زن آنگونه که باید باشد
اصغر طاهرزاده
بسم الله الرحمن الرحیم
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمایند:
اگر درختان، قلم و دریاها، مرکب و جنیان، حسابگر و انسانها، نویسنده شوند، نمیتوانند فضائل علی را بشمارند.
بحارالانوار، 85/40
میلاد مظهر علم و عزّت و عدالت و سخاوت و شجاعت، اسدالله الغالب، حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام مبارک.